تو در آن روزهای گمشده، خاطرات شیرین من ، ستاره یلدای من،تو سیب سرخ من هستی....
با تو آغاز می کنم عشق را و با تو پایان می دهم عشق را ای عشق ابدی من!...
آن زمان که دیگر هیچ چیزی برایم معنا نداشت،تو با نگاهت ، با چشم هایت ،عشق را برایم معنی کردی....
و در آن زمان تو به من آموختی که در آینهشکسته هم می توان نگاهی انداخت .
فکر می کردم خانه عشق ، در دشت آرزو هاست ....
اما تو گفتی که بوی خوش زندگی،در رویا های واقعی است...
در این شب تنهایی و سکوت سرد خلوتم، یاد تو مرا به عرش آسمان برد.
و تنها مرهم دل اشک،است. اشکی بی پایان و بی انتها برای دل ماتم گرفته ام.........
نظرات شما عزیزان:
|