نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





یه شوخی ساده...

روز اول گل سرخی آ وردی و گفتی دوست دارم . روز دوم گل زردی برایم آ وردی و گفتی دوست ندارم . روز سوم گل سفیدی برایم آ وردی و 

سر قبرم گذاشتی و گفتی " منو ببخش فقط یه شوخی بود"

 


[+] نوشته شده توسط غزاله در 19:13 | |








[+] نوشته شده توسط غزاله در 20:2 | |







نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی... به خاطر تمام غم هایی که به صورتم

نشاندی... نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی... به خاطر احساسی که برایم پرپر کردی... نمی بخشمت

به خاطر غمی که بر زخمم گذاردی... و می بخشمت به خاطرعشقی که بر قلبم حک کردی.


[+] نوشته شده توسط غزاله در 19:54 | |







عشقم کی برمی گرده...


[+] نوشته شده توسط غزاله در 19:53 | |








[+] نوشته شده توسط غزاله در 19:52 | |







 زندگی مردابه....


[+] نوشته شده توسط غزاله در 19:49 | |







خدایا عشقم کی بر می گرده...


[+] نوشته شده توسط غزاله در 19:44 | |







وجودم برای توست...

بهت نمی گم که دوست دارم ولی قسم می خورم که عاشقتم.بهت نمی گم که هرچی می خوای بهت می دم چون

همه چیزم تویی. نمی خوام خواب تو ببینم چون خوش تر از خوابی. اگه یه روز چشمات پر از اشک شد و به دنبال یه

شونه گشتی که گریه کنی، صدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم، اما منم پا به پات گریه می کنم. اگه به دنبال

مجسمه سکوت می گشتی صدام کن قول می دم سکوت کنم، اگه دنبال جایی می گشتی که خود تو توش خالی کنی

صدام کن چون قلبم تنهاست. اگه یه روز خواستی بری قول نمی دم که جلوتو بگیرم اما با هات می دوم، اگه یه روز

خواستی بمیری قول نمی دم جلو تو بگیرم اما این و بدون من قبل از تو می میرم


[+] نوشته شده توسط غزاله در 19:22 | |







اگر ...

اگر نامه ام به نام توآغاز می شد، اگر دفترم با یک اشاره تو باز می شد،اگر دست هایم با نفس گرم تو گرم می شد، اگر

دلم با لخند تو نرم می شد، اگر پشت در های بسته نبودم و اگر از روزگار خسته نبودم باز می توانستم همسایه یاس

باشم یا همبازی پروانه ای با احساس باشم. اگر دیوار های سرد روبه رویم قد نمی کشیدند،اگر بادهای ولگرد سیبهایم

را از شاخه نمچیدند،اگر آرزوهای ریزو درشتم پر پر نمی شد، اگر گوش فلک کر نمی شد،اگر همه رود خانه ها آرام بودند

اگر زمین و زمان رام بودند،اگر دل دریایی ام سنگ نمی شد،باز می توانستم با ستاره ها تا صبح بیدار باشم یا عاشقانه

در حسرت دیدار باشم. اگر افتادن برگ را باور می کردم،اگر آمدن مرگ را باور می کردم،اگر از عشق غافل نمی شدم

اگر این همه عاقل نمی شدم،اگر تپش قلب تو را فراموش نمی کردم اگر فانوس های خاطره را خاموش نمی کردم

اگر با اتفاقی که افتاد نمی رفتم و اگر از یاد تو چون باد نمی رفتم باز می توانستم با تو آغاز شوم یا درون غنچه بمانم و

راز شوم. اگر کوچه های زندگی بن بست نبود،اگر دل ساده ام بت پرست نبود،اگر نیمه شب ها تو راصدا می کردم

اگر ازهمه جا بی خبر نمی شدم اگر بسته کاش و اما اگر نمی شدم باز می توانستم نام تو را بر زبان بیاورم یا لا اقل

دستی به سوی آسمان بیاورم


[+] نوشته شده توسط غزاله در 23:31 | |